شعر خودم


سلام. یه یاد آوری بکنم که کامنت هاتون کم شده ها

خوب بگذریم من جدیدنا یه استعدادی به جز وبلاگ نویسی در خودم کشف کردم و اونم اینه که شعر میگم.

حالا یکی از شعرامو براتون می ذارم.

.

دوست بمان...

گفتم نرو و دوست بمان / گفت دوست آن است که گیرد دست دوست

دست او بگرفتم و بازم زدو /دست من ول کرد و او راهش کشید

این دفعه دستش کشیدم/این دفعه فریاد زد

این دفعه پایش کشیدم / این دفعه سیلی زد

ره کشید و رفت و از یادم نرفت / آن که دستش را کشیدم برنگشت

رفت و یادش را نبرد و جا گذاشت / عشق من در دل او جایی نداشت

یاد خنده، یاد گریه هایم با او / یاد گریه های پر از شیرینی ام با او

همگی چون دفتری کهنه شدند/ در درون آتش قلبم، خاکستر شدند .

.

.

امیدوارم خوشتون اومده باشه


[ بازدید : 921 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 7 اسفند 1393 ] [ 16:28 ] [ رژان ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]