دوره زمونه عوض شده
چند شب پیشا مهمونی دعوت بودیم
.
چون خانواده ی ما پر جمعیت همیشه مهمونی هامون خیلی شلوغ می شه
.
صاحب خونه سر شام قاشق کم آورده بود.
.
یعنی تموم شده بود.
.
بعد گفتم خدایا چجوری ؟
.
بجای قاشق از دست استفاده کنم؟
.
آخه خیلی ضایع می شه، فکر کن با دست برنج رو بخوری!
.
فقط من و دختر عموم قاشق نداشتیم .
.
رفتم از خالم پرسیدم نون دارید که به جای قاشق ازش استفاده کنم گفت: نه عزیزم نداریم.
.
خلاصه
.
دیدم دختر خالم که 2 سالشه تازه بلد نیست قاشق چنگال رو باهم بگیره
.
داشت با قاشق غذا می خورد.
.
بعد تازه یادم افتاد که با قاشق کوچولو هم می شه غذا خورد.
.
خلاصه با قاشق مربا خوری اومدم غذا بخورم .
.
هیچی دیگه من تا ساعت 3 نصف شب داشتم غذا می خوردم .
[ بازدید : 680 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]